تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
رهگذر كوچه هاي
تنهايي
و آدرس
_maryam_.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
دختر کوچولويي و پدرش از رو پلي مي گذشتن. پدر يه جورايي ميترسيد، واسه همين به دخترش گفت: عزيزم، لطفا دست منو بگير تا نيوفتي تو رودخونه. دختر کوچيک گفت: نه بابا، تو دستِ منو بگير. پدر که گيج شده بود با تعجب پرسيد: چه فرقی میکنه؟ دخترک جواب داد: اگه من دستت را بگيرم و اتفاقي برام بيوفته، امکانش هست که من دستت را ول کنم. امااگه تو دست منو بگيري، من با اطمينان ميدونم هر اتفاقي هم که بيفته، هيچ وقت دستم رو ول نميکني. درروابط دوستانه، ماهیت اعتماد به قید و بندهاش نیست؛ به عهد و پیمانهاش هست. پس دست کسی رو که دوست داری بگیر، به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رو بگیره.....
نويسنده: maryam
| تاريخ: پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:,
می دانی؟ یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است ! و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی : بگذار منتـظـر بمانند !
نويسنده: maryam
| تاريخ: چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,